ضدّ انسانگرایی
انسانشناس میان افراطیترین آرمانگرایی و مادهگرایی زیستی دچار تردید میشود. جهان به نظر او چیزی جز بهانهای برای اندیشیدن و برای اندیشه نیست؛ قوانین ساختار نسبت به تاریخ و آفرینش واقعه اهمیت بیشتری پیدا میکنند. ضد انسانگراییِ به افراط کشیده شده را در اندیشههای نژادپرستانه.
انسانشناس باید در مورد ضدّ انسانگرایی پژوهش میکند
چکیده:
انسانشناس میان افراطیترین آرمانگرایی و مادهگرایی زیستی دچار تردید میشود. جهان به نظر او چیزی جز بهانهای برای اندیشیدن و برای اندیشه نیست؛ قوانین ساختار نسبت به تاریخ و آفرینش واقعه اهمیت بیشتری پیدا میکنند. ضد انسانگراییِ به افراط کشیده شده را در اندیشههای نژادپرستانه، در شرایط [زندگی] انسانی و در آزادی میتوان بازیافت.
تعداد کلمات: 1094 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
انسانشناس میان افراطیترین آرمانگرایی و مادهگرایی زیستی دچار تردید میشود. جهان به نظر او چیزی جز بهانهای برای اندیشیدن و برای اندیشه نیست؛ قوانین ساختار نسبت به تاریخ و آفرینش واقعه اهمیت بیشتری پیدا میکنند. ضد انسانگراییِ به افراط کشیده شده را در اندیشههای نژادپرستانه، در شرایط [زندگی] انسانی و در آزادی میتوان بازیافت.
تعداد کلمات: 1094 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: ژان کوپانس
برگردان: حسین میرزایی
برگردان: حسین میرزایی
لوی-استروس از همان اواسط دههی 1940، عزم خود را در تفسیر زندگی جامعهها و فرهنگها، در قالب منطق ناخودآگاه جزم میکند. به طور حتم، امروزه جداسازی این چشمانداز از چشمانداز روشِ در عینحال تحلیلی و تبیینی موسوم به ساختارگرا، گاهی دشوار مینماید؛ اما بدیهی است که حیطههای آنچه وی بعدها آن را «تفکر وحشی» نام مینهد، در عین حال ساختاریافته و ساختاربخش است. اهمیت صورتهای ناخودآگاه از اینروست که آنها همچون زبان حال و، بنابراین، همچون ساختار عمل میکنند، اما به این خاطر هم هست که آنها وجهی از خوانش جهان و حتی ساخت جهان را بیان میدارند. این بینش نسبت به نقش ناخودآگاه شاید محدود و کنایهآمیز باشد، چه مادی (جذابیت اشیا). انسانشناس در مورد این واقعیت پژوهش میکند. درحالی که لوی-استروس در 1955، به ساختار اسطورهها دل میبندد، تحلیل پدیدهی توتمگرایی و به ویژه نقد او به نظریههای قربانیِ «توهّم» هستند که وی را در 1962، به کاربرد عبارت تفکر وحشی وادار خواهند کرد. او این عبارت را برای نشان دادن گردش کارِ تفکر در حالت خام، «طبیعی»، و به نوعی «وحشی» به کار میگیرد. این گونه تفکر را میتوان حتی در جامعههایی که آن جا فکر علمی رشد میکند، مشاهده کرد. منظور او از این نمایش، توصیف اقوام موسوم به وحشی نیست. تفکر وحشی «عقلایی» است: اهداف تبیینی این تفکر بُرد علمی دارند. درواقع، تفکر وحشی «کدبندی میکند، یعنی با تکیه بر تقابلها و سایهروشنها، عالَم جسمانی، طبیعت زنده و حتی انسان آنطور که او خود را در باورها و نهادهایش بیان میدارد، به دقت طبقهبندی میکند. این تفکر اصول خود را در علم ملموس، در منطق کیفیتهای محسوس، آنطوری که میتوان در برخی فعالیتها مانند خُردهکاریهای دوستی مشاهده کرد، پیدا میکند» (1).
به نوعی، امور اسطورهای (2) چیزی جز اثبات زمانبر و پیچیده فرضیههای تفکر وحشی نیستند، زیرا «اسطورهها ذهنیتی هستند که به واسطهی جهانی که خود متعلق به آنند، معنا پیدا میکنند» (3). اسطورهها هیچ معنای اولیهای ندارند، نه در آنچه کنجکاوی را برمیانگیزانند و نه در آنچه جنبهی نمادین دارند. کار آنها در مورد طبیعت و در طبیعت است، همان طور که روابط میان آنها («اسطورهها میان خود با هم پیوند فکری دارند») به آنها امکان میدهند معنادار شوند. پس این جنبهی ارجاعی اسطوره (یا مجموعهی اسطورهها) به اسطوره و جنبهی مقایسهگری اسطوره با اسطوره است که مواد اولیه کار انسانشناس را فراهم میآورند. نقطهی حرکت لوی-استروس اسطورهای متعلق به سرخپوستان بُرُرُ(4)ی برزیل مرکزی است: اسطورهی شمارهی یک، موسوم به اسطورهی مرجع، اسطورهی طوطیان و آشیانهای است که وی آن را «آوای از لانه درآر پرندگان» نام نهاده است؛ دوهزار صفحه جلوتر، آخرین اسطوره، به شمارهی 813، اسطورهی اَپینِی (5)، متعلق به گروه زبانی ژِ (6) در منطقهی آمازون است. بین این دو، اسطورههایش بیش از یک صد ملت آمده است که از گوارَنی (7)های جنوب برزیل گرفته تا سلیش (8)های شمال غرب کانادا را دربرمیگیرد.
بیشتر بخوانید : انسان شناسی و ساختارگرایی
روش عرضهی اسطورهها در سه سطح به اجرا درمیآید: سطح اسطورهی معیّن، سطح مجموعهای از اسطورههای نزدیک به هم با تفاوتهای موجود بین آنها و سرانجام سطح همهی اسطورههای ممکن که منطق ساختاری و دووجهی تفکر وحشی را به خاطر روالهای تقابلی، تشابهی، قرینهای، تخالفی یا معادلی شامل میشود. پس نخستین اقدام از جنس مردمنگاری است، زیرا باید با دقت مقولههای تچربی (خام، پخته، فاسد، نمکشیده، سوخته و غیره) را که به ابزارهای مفهومی تبدیل خواهند شد، بازشناسی کرد. مقایسهگرایی نظاممند، کاربرد نشانههای منطقی-ریاضی (به شکل معادلهها و تبدیلها یا همشکلسازیها که بر اساس آنها انسانشناس کمتر دچار توهم میشود) امکان تشخیص واحدهای اسطورهای (9) را که فلان یا بهمان فرضیهی خام را به اثبات میرساند، فراهم میآورند: واحدهای اسطورهای کوچکترین عناصر اسطوره، نمایشهای مختصر توالی رخدادها در روایتاند. به طور حتم، اسطورهها فقط ماشینهایی انتزاعی نیستند؛ آنها حتماً معنایی را تولید میکنند: مبدأ طبخ غذاها، دلیل فلان رسم زناشویی، جایگاه مناسکی فلان یا بهمان نوع [موجودات] و غیره. این معنا به نظر کسانی که اسطورهها را تولید میکنند یا انتقال میدهند. نمیرسد؛ کار ساختشکنی از یک سو برقراری زنجیرهای از عناصر اسطورهای و اسطورهها از سوی دیگر، به دانش و مهارت انسانشناس بستگی دارد.
اما انسانشناس میان افراطیترین آرمانگرایی و مادهگرایی زیستی به نظر دچار تردید میشود. جهان به نظر او چیزی جز بهانهای برای اندیشیدن و برای اندیشه نیست؛ قوانین ساختار نسبت به تاریخ و آفرینش واقعه اهمیت بیشتری پیدا میکنند. ذهن بازتاب نیست، الزام است اما این بدان جهت است که مغز با قوانین زیست شیمیایی و دووجهی خود، حضور دارد. نتیجهی کتاب انسان برهنه گوشزد میکند که «تحلیل ساختاری ... در ذهن رخ نمیدهد مگر برای این که الگوی آن در بدن وجود دارد». (10)
اگر اسطورهها به موضوعات تبدیل شدهاند، از این روی است که موضوعات، خود نیز اسطورهای هستند: «کائنات، طبیعت، انسان ... کار دیگری انجام ندادهاند، مگر این که، به سبک یک نظام گستردهی اسطورهشناختی، استعدادهای ترکیبکنندگی [و سازندگی] خود را، قبل از آن که به عقب بازگردند و به سوی نابودی حتمی خود بشتابند، گسترش دادهاند. (11)» این ضد انسانگراییِ به افراط کشیده شده را در اندیشههای نژادپرستانه، در شرایط [زندگی] انسانی و در آزادی میتوان بازیافت: مبارزه با نژادپرستی میتواند به غفلت از خاصگراییها و جامعههای بخشیگرا منجر شود. خوب خواهد بود که از عادات دیرینه حفاظت شود، زیرا جامعههایی که مردمشناس مطالعه میکند «شاید بهتر از جوامع پیچیدهتر، محرکهای درونی هر زندگی اجتماعی و برخی از شرایط آن را که میتوان اساسی تلقی کرد، به نمایش میگذارند» (12).
پینوشتها:
1- Le Monde, 14-15 juillet 1962.
2- آثار مهم کلود لوی- استروس شامل چهار جلد است:
Le Cru et le Cuit, 1964, Du miel aux Cendres, 1967, L'origine des manière de table, 1968, l'Homme nu, 1971(Paris, Plon).
اما تحلیل اسطورهها بعداً در مقالات عدیدهای در چند اثر ادامه یافته است:
La voie des masques, Paris, Skira, 1975 (puis Plon, 1979) La potière jalouse, Paris, Plon, 1985.
3- Lévi-Strauss, 1964, p. 20.
4- Broro.
5- Apinaye.
6- Gé.
7- Guarani.
8- Salish.
9- Mythème.
10- Lévi-Strauss, 1971, p. 619.
11- Ibid, p. 620.
12- Lévi-Strauss, 1983, p. 381.
منبع:
در آمدی بر مردمشناسی و انسانشناسی ، ژان کوپانس ، برگردان: حسین میرزایی ، طهران نشر ثالث، چاپ دوم1394
اما انسانشناس میان افراطیترین آرمانگرایی و مادهگرایی زیستی به نظر دچار تردید میشود. جهان به نظر او چیزی جز بهانهای برای اندیشیدن و برای اندیشه نیست؛ قوانین ساختار نسبت به تاریخ و آفرینش واقعه اهمیت بیشتری پیدا میکنند. ذهن بازتاب نیست، الزام است اما این بدان جهت است که مغز با قوانین زیست شیمیایی و دووجهی خود، حضور دارد. نتیجهی کتاب انسان برهنه گوشزد میکند که «تحلیل ساختاری ... در ذهن رخ نمیدهد مگر برای این که الگوی آن در بدن وجود دارد». (10)
اگر اسطورهها به موضوعات تبدیل شدهاند، از این روی است که موضوعات، خود نیز اسطورهای هستند: «کائنات، طبیعت، انسان ... کار دیگری انجام ندادهاند، مگر این که، به سبک یک نظام گستردهی اسطورهشناختی، استعدادهای ترکیبکنندگی [و سازندگی] خود را، قبل از آن که به عقب بازگردند و به سوی نابودی حتمی خود بشتابند، گسترش دادهاند. (11)» این ضد انسانگراییِ به افراط کشیده شده را در اندیشههای نژادپرستانه، در شرایط [زندگی] انسانی و در آزادی میتوان بازیافت: مبارزه با نژادپرستی میتواند به غفلت از خاصگراییها و جامعههای بخشیگرا منجر شود. خوب خواهد بود که از عادات دیرینه حفاظت شود، زیرا جامعههایی که مردمشناس مطالعه میکند «شاید بهتر از جوامع پیچیدهتر، محرکهای درونی هر زندگی اجتماعی و برخی از شرایط آن را که میتوان اساسی تلقی کرد، به نمایش میگذارند» (12).
پینوشتها:
1- Le Monde, 14-15 juillet 1962.
2- آثار مهم کلود لوی- استروس شامل چهار جلد است:
Le Cru et le Cuit, 1964, Du miel aux Cendres, 1967, L'origine des manière de table, 1968, l'Homme nu, 1971(Paris, Plon).
اما تحلیل اسطورهها بعداً در مقالات عدیدهای در چند اثر ادامه یافته است:
La voie des masques, Paris, Skira, 1975 (puis Plon, 1979) La potière jalouse, Paris, Plon, 1985.
3- Lévi-Strauss, 1964, p. 20.
4- Broro.
5- Apinaye.
6- Gé.
7- Guarani.
8- Salish.
9- Mythème.
10- Lévi-Strauss, 1971, p. 619.
11- Ibid, p. 620.
12- Lévi-Strauss, 1983, p. 381.
منبع:
در آمدی بر مردمشناسی و انسانشناسی ، ژان کوپانس ، برگردان: حسین میرزایی ، طهران نشر ثالث، چاپ دوم1394
بیشتر بخوانید :
انسان شناسی و اشاعه گرایی
شاخههای انسان شناسی
انسان شناسی نمادین و تفسیری
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}